کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

هستی مامان و بابا

بدون عنوان

کیارش پسر گلم هر روز که می‌بینم بزرگتر و بزرگتر میشی متوجه گذر عمر خودم و پدرت میشم. قبلا گذر عمر رو به این سرعت حس نمی‌کردم. اونقدر عاقل شدی که دیگه لجبازیت کمتر شده. برنامه روتین خودتو می‌دونی مثل مسواک شب، کتابخونی قبل از خواب و کمی بازی و خندیدن روی تخت مامان و بابا. در برخی موارد خیلی منظمی. نمی‌دونم این خصلت همه بچه‌های تو این سنه یا نه. از اتاق که بیرون می‌یای باید برق رو حتما خاموش کنی. در کمدتو بعد از برداشتن وسیله‌هات حتما می‌بندی (البته به ندرت استثنا هم وجود داره). دستا یا هر جای بدنت که خیس میشه بدت میاد و می‌خوای لباست عوض بشه. راستش در این مورد یک کم نگرانم، امیدوارم حالت ...
25 آبان 1392

بدون عنوان

عزیز قشنگ مامان پسرم مامانو روسفید کردی بس که ماهی. دو هفته پیش جمعه خاله فریبای بابا اومده بود خونمون. اونقدر مودب و ماه بودی که خودم تعجب کردم. آروم مشغول بودی و بازی می‌کردی باهاشون. فهمیدم که دوست داری دور و برت چند نفری باشن. پریشب هم با هم رفتیم دیدن حاج خانم همسایه بغلی که رفته بود مکه و ازمون خداحافظی کرد و گوشت قربونی هم آورد. اونجا هم خیلی گل بودی. میوه و شکلات خوردی و با شکلاتها بازی می‌کردی. راستی پوست شکلات رو هم داشتی می‌رفتی آشپزخونه بندازی تو سطل آشغال حاج خانم که بهت گفتم بذاری تو بشقاب و تو هم گوش کردی. هفته گذشته رو هم که مرخصی گرفتم ده روز کامل پیشت بودم. کیف کردی با مامان و البته مامان با تو. با هم بید...
4 آبان 1392
1